معنی ازعلوم خفیه

حل جدول

فرهنگ معین

خفیه

(مص ل.) پنهان شدن، (اِمص.) پوشیدگی. [خوانش: (خُ یِ) [ع. خفیه]]

لغت نامه دهخدا

خفیه نویسی

خفیه نویسی. [خ ُ ی َ / ی ِ ن ِ] (حامص مرکب) عمل خفیه نویس. (یادداشت بخط مؤلف).


خفیه نگار

خفیه نگار. [خ ُ ی َ / ی ِ ن ِ] (نف مرکب) نویسنده ٔ زیرک با فراستی که در پنهان برای حکومت اخبار می نویسد. چغل. (ناظم الاطباء). خفیه نویس.


خفیه نویس

خفیه نویس. [خ ُ ی َ / ی ِ ن ِ] (نف مرکب) آنکه وقایع را غیر آشکارو پنهانی می نویسد و بنزد رئیس می برد. آنکه وقایع رابدون آنکه کسی مطلع شود کما هو حقه می نویسد و به نزد حاکم می برد. (یادداشت بخط مؤلف). || پلیس مخفی بزمان ناصرالدین شاه. (یادداشت بخط مؤلف).

فرهنگ عمید

خفیه

پنهان، نهفته،
(قید) با پوشیدگی، پنهانی،

خفی


خفیه نویس

در دورۀ قاجار، نویسندۀ نامه‌های محرمانه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

خفیه

پنهانی، خفا، خلوت، سری، پنهانی، مخفی، نهانی،
(متضاد) جلوت

فرهنگ فارسی آزاد

خفیه

خُفْیَه، خِفْیَه، (خَفِیَ، یَخْفی، خَفاء...) پنهان ماندن، مخفی و سِرّی ماندن یا بودن، نهانی، سری- پنهان شده،

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

خفیه

پنهان، پوشیده


علوم خفیه

دانش های پنهانی

معادل ابجد

ازعلوم خفیه

849

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری